کسی که می خواهد رابطه جنسی داشته باشد با من تماس بگیرد
لنگر| 39 چند روز قبل
دختر تصمیم گرفت دوست پسرش را با مادر شهوترانش در میان بگذارد. زن باتجربه با دست و دهانش خروس پسر را آتش زد. و سپس نمایش شروع شد. مامان روی خروس می پرید و دختر شکافش را زیر زبان آن مرد مرتب کرد. سپس موقعیت ها تغییر می کند. دختر روی دیک، و مامان لیس می شود. پسر بچه که دختر کوچک را باز کرد، با گهواره ای روی میز بیلیارد او را لعنت کرد. و در پایان، مادر سیری ناپذیر دخترش را حیله گر کرد. همه راضی بودند.
آنتونی| 55 چند روز قبل
گرفتن نوبت با استفاده از بیدمشک سیاه و سفید فوق العاده بود! دخترها حتی بدشان نمی آمد که تماشا شوند. آنها شیر گرم می خواستند و برای آن هر کاری می کردند. ای کاش لب کارشان اینجا بود!
یک سبزه زیبا مدتهاست که چشمش به یک پسر بوده است. برای سرگرم کردن او، او مانند یک اطلسی لباس می پوشید. و دیری نیافت تمام سوراخ های او قبلاً با انگشتان و زبان گرم شده بود، شکاف های مرطوب آماده استفاده بود. و روشن بود. آیا او از این موضوع خوشحال بود؟ البته از شور و شوقی که او با آن تکان میخورد آشکار بود. وتر پایانی... و تقدیر از صورتش به سمت سینه هایش چکید. آه، من هم چند جرعه دیگر به او می دادم!
# او یک دختر فوق العاده است #
کسی که می خواهد رابطه جنسی داشته باشد با من تماس بگیرد
دختر تصمیم گرفت دوست پسرش را با مادر شهوترانش در میان بگذارد. زن باتجربه با دست و دهانش خروس پسر را آتش زد. و سپس نمایش شروع شد. مامان روی خروس می پرید و دختر شکافش را زیر زبان آن مرد مرتب کرد. سپس موقعیت ها تغییر می کند. دختر روی دیک، و مامان لیس می شود. پسر بچه که دختر کوچک را باز کرد، با گهواره ای روی میز بیلیارد او را لعنت کرد. و در پایان، مادر سیری ناپذیر دخترش را حیله گر کرد. همه راضی بودند.
گرفتن نوبت با استفاده از بیدمشک سیاه و سفید فوق العاده بود! دخترها حتی بدشان نمی آمد که تماشا شوند. آنها شیر گرم می خواستند و برای آن هر کاری می کردند. ای کاش لب کارشان اینجا بود!
وقتی لباسش را در می آورد دوست دارم
منم وقتی اینجوری فک میشم جیغ میزنم...نمیتونستم جلوی خودمو بگیرم جیغ بزنم.نمیدونم چرا...از چیه. آه کمکم کن رها کنم...
یک سبزه زیبا مدتهاست که چشمش به یک پسر بوده است. برای سرگرم کردن او، او مانند یک اطلسی لباس می پوشید. و دیری نیافت تمام سوراخ های او قبلاً با انگشتان و زبان گرم شده بود، شکاف های مرطوب آماده استفاده بود. و روشن بود. آیا او از این موضوع خوشحال بود؟ البته از شور و شوقی که او با آن تکان میخورد آشکار بود. وتر پایانی... و تقدیر از صورتش به سمت سینه هایش چکید. آه، من هم چند جرعه دیگر به او می دادم!